شعر بنام جان از منصوره قیاسی

۳ بازديد

شعر شماره چهارده

۵ بازديد
شعر با نام تو آغاز کنم یا نکنم
به هوایت غزلی ساز کنم یا نکنم
 
قفس عشق تو زیباست چرا می ترسی
زین قفس بی تو که پرواز کنم یا نکنم
 
توبه از لعل لب ساقی سیمین کردم
هوس گیسوی دلدار کنم یا نکنم
 
چشم تو باده مستی پر موسیقی شعر
مردمان آگه از اعجاز کنم یا نکنم
 
کوچه حادثه درگیر حضورت گشته
از دلم تا به دلت پنجره ای باز کنم یا نکنم
 

شعر شماره سیزده

۲ بازديد
بر جان دلم فلک تنیده است تو را
بر پهنه آسمان کشیده است تورا
 
نقش خط و خالت همه از کار خداست
صد بوسه بر او که آفریده‌ست تورا

شعر شماره دوازده

۱ بازديد
                         امشب زخمه‌ها بر تار بستم
تمام درد خود بر یار بستم
 
کشیدم آهی از جانم به افغان
به دل گفتم ولی بر دار بستم

شعر شماره یازده

۱ بازديد
باز اسفند آمد و دنیا غزل خوانت شده
استکان قند پهلو منتظر بر روی ایوانت شده
 
بلبلان چه‌چه زدند در روز میلادت ببین
پنجره مست از صدای شوق دیدارت شده

شعر شماره ده

۲ بازديد
ما را به سرای بی‌ تمنا بردند
در بارگه حق به تماشا بردند
 
جرم دلمان عشق شد و تاوانش
هجران کسی بود که تنها بردند

شعر شماره نه

۱ بازديد
                   صدبار ز بد مستی در بادیه بنشستی
یکدم تو فروکش کن بر جاذبه مستی
 
این بار خدا را بین در جام می هستی
بگذر ز بد اقبالی بنگر که خودت هستی
 

شعر شماره هشت

۱ بازديد
نبض احساس مرا ناکسی از بیخ برید
که نفس‌ها زِ برم با همه تشدید پرید
 
همچو آن ماهی تنها به قضا تن داده
در سکوت کف دریا به ته آب سُری

اشعار شماره هفت

۱ بازديد
حضرت عاشق بیا تا عشق معنا سر دهد
تا سرایم شعری و این خواب و رویا بر دهد
 
خسرو و فرهاد و رامین و همایون بر کنار
تا که این شعر از سجایای تو نجوا در دهد

اشعاره شماره شش

۱ بازديد
در مسجد و میخانه شکاف افتاده
موبد به خدا زبان به لاف افتاده
 
این جایگه خداست یا بنده‌ی او
در بین همه چه اختلاف افتاده